قاچاق زنان به عنوان یک بزه در ایران، سابقه طولانی قانونی ندارد و جای پای آن را باید در قانون مبارزه با قاچاق انسان مصوب ۱۳۸۳ یافت. با این حال این بزه با دو چالش روبهروست، یکی کم رنگ بودن سرزنش اخلاقی و دیگری تن دادن خودخواسته زن بزه دیده به قاچاق شدن. رضایت بزهدیده به قاچاق، سبب میشود تا هم جامعه و هم مرتکبان، قاچاق را رفتار سرزنـشپذیری ندانند و از آنجا که قاچاق بیشتر در کشورهایی که فضای امنیتی یا شرایط بد اقتصادی دارند؛ رخ میدهد، بهگونهای رهایی برای قاچاق شده به شمار میرود. بنابراین سرکوب کیفری قاچاق به ویژه با ضمانت اجراهای سنگین هرچند ضروری است؛ ولی از میان برداشتن پدیده قاچاق زنان در گرو فراهم ساختن امکانات رفاهی همه جانبه و قوانین پیشگیری و پیگیری میباشد.
پرسش بنیادین پیرامون قاچاق زنان این است که به راستی این پدیده چرا در جامه بزه درآمده است و حال که قانونگذار آن را کیفرپذیر دانسته است نقش بزهدیده و بزهکار در رخ دادنش به چه اندازه است و چه راهکارهای پیشگیرانه و پیگیرانه برای پیکار با آن وجود دارد. از این رو مسأله اصلی همان مسأله عام شناخت قاچاق زنان در حقوق کیفری و بزهشناسی است.
قاچاق زنان دنباله اندیشه ناتوانی زنان در زندگی باهمادی (اجتماعی) است که از زمان باستان پیش کشیده شده و در زمان کنونی نیز با جست و خیزهای نادیدنی در کنار خواستهها و برنامههای زن باوران (فمنیستها) همچنان جای پایی دارد. ارسطو «دو شکل از سلطه طبیعی را تشخیص میدهد: سلطه ارباب (طبیعی) بر برده (طبیعی) و سلطه مردان بر زنان. پیش فرض هر دو شکل از سلطه این اندیشه است که برخی انسانها خصوصاً آنهایی که طبیعت بردگی دارند و آنهایی که زن هستند قادر به تعقل درست درباره جهان نیستند و به دلیل همین نقص است که آنان بایستی فرودست و تابع کنترل دیگران باشند؛ چه به خاطر خیر خودشان و چه به خاطر خیر باهماد» (همپتن، ۱۳۸۵: ص۴۰).
در این روزگار پدیده قاچاق زنان نشان میدهد، زنان هنوز در سلطه مرداناند، ولی مردانی از جنس دیگر و از سرزمینی دیگر. اگر دیروز بندهای ظاهری بر پای زنان نشسته و آنها را به فرمان پذیرانی بی ادعا تبدیل کرده بود، ولی امروز با جهان اطلاعات، بندهای معنوی بر ذهن آنها اسـتوار گشته و به واسطه پرادعایی یا آرمانجویی، به فرمانپذیری تن میدهند. گسترش فضای سایبر و سپهر اطلاعاتی، برقراری روزافزون پیوند میان ملتها و شهروندان و افزایش آگاهی همگانی از بستر و شیوههای زندگی نوین، سبب شده تا زنانی که احسـاس میکننـد در سلـطه مـردان، فـقر، بیکاری و عدم آزادی هستند، دل در گرو قاچاق داشته باشند تا خود را به مرزهای آرزوهای دیرین برسانند.
به راستی قاچاق زنان بزهی است که چرخهایش با خواست یا وسوسههای بزهدیده به جنبش در میآید، هرچند در برخی موردها، زنان به ویژه دختران خردسال به اجبار تن به قاچاق میدهند، ولی این پدیده بیشتر بر پایه خشنودی بزهدیدگان استوار است؛ چه آنها در این میان سراب میبینند و مرتکبان قاچاق نیز سفرهای از پولهای بیشمار؛ ولی در نگاه نخست، هم قاچاقچی و هم قاچاق شده هر دو سود میبرند؛ بنابراین چه نیاز است تا این پدیده بزه به شمار رود؟ باید واقعیت را پذیرفت که هرچند سرزنش اخلاقی و نیز عدم رضایت بزهدیده در بیشتر موارد بر قاچاق زنان سایه نیانداخته، ولی نه تنها اقدام قاچاقچیان گونهای به راه انداختن اقتصاد غیر قانونی و سیاه است، بلکه قاچاق زنان، آنها را در اندازه کالا یا افزار دست فرو میکاهد و از این رو قاچاق انسان بر خلاف کرامت انسان است.
جهت دانلود متن کامل مقاله قاچاق زنان کلیک نمایید